فیک جدید [عشق دردناک]
[تیزر]
با گریه گفتم
ا.ت:خواهش میکنم بهم گوش بده جونگکوک من واقعا تورو ٫٫دوست دارم ٫٫من.....
اما حرفم با خیز بر داشتن به سمتم نیمه موند
عصبی یکی خوابوند تو دهنم بعد با مشت نسبتا محکم به سرم زد و غرید
جونگکوک: ساکت باش هر*زه پا*پتی
مزه خو*ن رو تو دهنم حس کردم نتو نستم حرفی بزنم
بی رحمانه ادامه داد
جونگکوک: تو یه ادم ٫٫ زشت و به درد نخوری ازت چندشم میشه٫٫
صدای شکستن قلبم رو شنیدم امااون بی رحمانه بهم خندید و با تنفرنگاهم کرد
جونگکوک:فکر کردی من عاشق تو میشم من عاشق خواهر هر*زه ت بودم که فرار کرد اما تو باید تقاص کار اون رو پس بدی هم.ن طور که قبلاً گفتم
٫٫ به جهنمت خوش اومدی...! ٫٫
_____________________
میتونستم هاله ای از اشک رو تو چشماش ببینم ولی بازم بهش لبخند زدم که با بغض داد زد
جونگکوک: ٫٫ مگه نگفتی دوستم داری٫٫ ... چی شد ....الان که من ٫٫ دارم برات جون میدم٫٫ چرا نمیخوای...!
من دیگه کارم ازین حرفا گذشته بود اون کاری باهام کرد که عشق نسبت به خودش رو تو قلبم کشت ک*تک هاش و خیانتش که هیچ اون منو مریض کرد اون کاری باهام کرد که مزه ٫٫مرگ٫٫ رو بچشم وباعث و بانی مر*گ بچه مون پس برعکس خودش با ارامش اما با تنفر داخل چشم هام به چشماش خیره شدم و گفتم
ا.ت:چون ٫٫ حتی اگه همه قلبم رو هم شخم بزنی دیگه هیچ عشقی برای خودت پیدا نمیکنی...! ٫٫
مثل خودش با بی رحمی ادامه دادم
ا.ت: دارم ٫٫ دوباره ازدواج میکنم ٫٫ برو به زندگیت ادامه بده من همیشه برای تو نحس بودم ٫٫ نمیخوام دیگه ببینمت٫٫
برو به زن و زندگیت برس بزار منم راحت زندگی کنم
عصبی از حرف هام با خشم عربده زد
جونگکوک:٫٫ تو زندگی منی٫٫ تو نمیتونی ازدواج کنی اونم با اون عو*ضی نزار قا*تل بشم ا.ت
اینبار با صدای اروم تر ادامه داد
جونگکوک:من از اون هر*زه جدا شدم ٫٫اشتباه کردم٫٫ تقاصش هم با ٫٫از دست دادن تو ٫٫ پس دادم من کردم تو نکن
قهقهه ای زدم و مثل خودش داد زدم
ا.ت: زندگی ....تو داری از زندگی که خودت نابودش کردی حرف میزنی وقتی اون زن رو به٫٫ ما ترجیح دادی ٫٫ و انگ هر*زگی رو به من دادی و بچه ام که ما*ل خو*دت بود حرو**مزاده صداش کردی فکر اینجا رو میکردی
٫٫الانم از اینجا و بعد از کل زندگیم برو...! ٫٫
جلوم رو دو زانوش افتاد هق هق مردونش بلند شد اما من بهش پشت کردم و رفتم اما اخرین لحظه صداش رو شنیدم که گفت
جونگکوک: ٫٫دوباره به دستت میارم٫٫
٫٫تو مال منی ا.ت...تا ابد!! ٫٫
با گریه گفتم
ا.ت:خواهش میکنم بهم گوش بده جونگکوک من واقعا تورو ٫٫دوست دارم ٫٫من.....
اما حرفم با خیز بر داشتن به سمتم نیمه موند
عصبی یکی خوابوند تو دهنم بعد با مشت نسبتا محکم به سرم زد و غرید
جونگکوک: ساکت باش هر*زه پا*پتی
مزه خو*ن رو تو دهنم حس کردم نتو نستم حرفی بزنم
بی رحمانه ادامه داد
جونگکوک: تو یه ادم ٫٫ زشت و به درد نخوری ازت چندشم میشه٫٫
صدای شکستن قلبم رو شنیدم امااون بی رحمانه بهم خندید و با تنفرنگاهم کرد
جونگکوک:فکر کردی من عاشق تو میشم من عاشق خواهر هر*زه ت بودم که فرار کرد اما تو باید تقاص کار اون رو پس بدی هم.ن طور که قبلاً گفتم
٫٫ به جهنمت خوش اومدی...! ٫٫
_____________________
میتونستم هاله ای از اشک رو تو چشماش ببینم ولی بازم بهش لبخند زدم که با بغض داد زد
جونگکوک: ٫٫ مگه نگفتی دوستم داری٫٫ ... چی شد ....الان که من ٫٫ دارم برات جون میدم٫٫ چرا نمیخوای...!
من دیگه کارم ازین حرفا گذشته بود اون کاری باهام کرد که عشق نسبت به خودش رو تو قلبم کشت ک*تک هاش و خیانتش که هیچ اون منو مریض کرد اون کاری باهام کرد که مزه ٫٫مرگ٫٫ رو بچشم وباعث و بانی مر*گ بچه مون پس برعکس خودش با ارامش اما با تنفر داخل چشم هام به چشماش خیره شدم و گفتم
ا.ت:چون ٫٫ حتی اگه همه قلبم رو هم شخم بزنی دیگه هیچ عشقی برای خودت پیدا نمیکنی...! ٫٫
مثل خودش با بی رحمی ادامه دادم
ا.ت: دارم ٫٫ دوباره ازدواج میکنم ٫٫ برو به زندگیت ادامه بده من همیشه برای تو نحس بودم ٫٫ نمیخوام دیگه ببینمت٫٫
برو به زن و زندگیت برس بزار منم راحت زندگی کنم
عصبی از حرف هام با خشم عربده زد
جونگکوک:٫٫ تو زندگی منی٫٫ تو نمیتونی ازدواج کنی اونم با اون عو*ضی نزار قا*تل بشم ا.ت
اینبار با صدای اروم تر ادامه داد
جونگکوک:من از اون هر*زه جدا شدم ٫٫اشتباه کردم٫٫ تقاصش هم با ٫٫از دست دادن تو ٫٫ پس دادم من کردم تو نکن
قهقهه ای زدم و مثل خودش داد زدم
ا.ت: زندگی ....تو داری از زندگی که خودت نابودش کردی حرف میزنی وقتی اون زن رو به٫٫ ما ترجیح دادی ٫٫ و انگ هر*زگی رو به من دادی و بچه ام که ما*ل خو*دت بود حرو**مزاده صداش کردی فکر اینجا رو میکردی
٫٫الانم از اینجا و بعد از کل زندگیم برو...! ٫٫
جلوم رو دو زانوش افتاد هق هق مردونش بلند شد اما من بهش پشت کردم و رفتم اما اخرین لحظه صداش رو شنیدم که گفت
جونگکوک: ٫٫دوباره به دستت میارم٫٫
٫٫تو مال منی ا.ت...تا ابد!! ٫٫
۳۷.۵k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.